نمیدونم حرفم درسته یا نه

الان میفهمم ... نباید واسه خودت به خاطر دیگران کاری بکنی  ... 

واسه خودت به خاطر هدفت ... 

واسه دیگران ... حالا هر دلیلی ... 

من امشب یکم منطقی شدم ... و حس میکنم ... این از شعور نه چیز دیگه ... انگار که یکی زده تو سرم ... از تو سینه ام یه چیزی افتاده بیرون ... جاش هم درد میکنه ... مثه اون دفعه که فقط یه شب تخته وایت برد حافظه ام و  با الکل شستم ... فردا انقلاب و تا ازادی رفتم و فهمیدم ماجرا چیه ... این درده وقتی میاد ... ادم دوست داره گریه کنه ... اشکش پا دراره ... بره بشینه گوشه ی لبش ... دنیای رو یه جور دیگه ببینه ... 

خدا به داد اونی برسه که گریه هم بلد نیست ... 

آمین 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.