من یک روشنفکر دوستم

فاز برداشتم تریپ روشنفکری به بعضی چیزا نگاه کنم ... نتونستم ... حالا میزارم رو اینکه ذهنم کانالیزست یا چیز دیگه بماند ...

گفتم بیا حالا سنتی صرف نگاه کنم ... اونم نتونستم ... به همون میزان سخت بود ... 

رفتم تو این فاز که میانگین کج به سمتین ببینم ... طرف روشنفکریش راحت بود ... 

این یعنی من یک رو شنفکر دوستم ... 

از زر زدنام بگزرم میرسیم به اینکه چرا وقتی بعضی وقتا دوست نداری کسی ببینتت و بعضی وقتام دوست داری کانون توجه باشی ؟! ... 

بعضی وقتام دوست داری که با توجه یه نفر تنها باشی ؟! ... 

و حالا از چرا که بگذریم میگم حالا چه جوری؟! ... 

خدا کنه بفهمم!


The Host

تو انتخاب میکنی که باور کنی ... انتخاب میکنی که بکشی ... انتخاب میکنی که عاشق بشی ... . . . این سه تا جمله ای بود که خودش گفته بود ... . . . تو باید فقط هدایتشون کنی با عشق ... وگرنه میکشیشون ... من بعد از این همه مدت اینو فهمیدم که الان چیزیو دارم که به خاطرش بمیرم... حواست باشه وقتی زنده ای مطمئنا هنوز یه دلیلی هست ... پیداش کن! ... تصمیم گرفتن تنها چیزیه به تو مفهوم میده ... تصمیمیو بگیر تو رو نشون بده! ... . . . فیلم "میزبان" خیلی حرف خوب حداقل واسه من داشت!

من هم کم میاورم ...

درد سختی می اید که نمیدانی چیست ... فقط یک چیز تغییر کرده ... یعنی من هم?! ... باورم نمیشد ! ... هر چیزی جز مستقیم امتحان شد ... احمق نیست و من هم نیستم ... باشه ... من هم کم میاورم ... سعی میکنم دیگر هیچ چیز اضافه ای نگویم ...

زندگی اینه ...

یعنی بعد از دیدن بعضی فیلما (حالا گذشته از این که سطح کیفیش کجاست) .... میخوامش پاشم داد بزنم ... اینه ... این درسته ... گور بابای این اشغالی که هست ... من چیزی ومیخوام که با دیدنش انقدر به وجد میام ... من اونم ...

 یعنی میخوای با مشت بکوبی تو صورت حرفی که زندگی و از خواسته هات جدا کنه ...  

پ.ن: راستی یه دوستی که دمش گرم داشت ...اومد وبلاگ و شخم زد ... راضیم ازش!

دوباره

دوباره امده بودم دوباره خواهم رفت

دوباره نشد که بمانم دوباره خواهم رفت


"دوباره" صدای زمین است؛دوباره خندیدم

دوباره سر رسید وقت دوباره خواهم رفت


"دوباره" معنی هزارم امّید است

دوباره چشم رو گرفت دوباره خواهم رفت


"دوباره" ساکت است و شرم در سخن دارد

دوباره شاکی است و حکم دوباره خواهم رفت


دوباره ساعت شماته دار خوابیده

دوباره شد دوباره تر دوباره خواهم رفت


تویی تمام دوبارگان که باریده

دوباره بی دوبارگی ؛دوباره خواهم رفت


قصه ی تو

خورده ام غصه ی پر قصه ی هر غصه ی تو

 دیده ام قصه ی هر غصه ی پر قصه ی تو

 من شدم غصه تو ?! قصه ی پر غصه منم?!

 باشد این غصه تمام است, بخوان قصه ی نو

 هاجس اسفند 92