فاز برداشتم تریپ روشنفکری به بعضی چیزا نگاه کنم ... نتونستم ... حالا میزارم رو اینکه ذهنم کانالیزست یا چیز دیگه بماند ...
گفتم بیا حالا سنتی صرف نگاه کنم ... اونم نتونستم ... به همون میزان سخت بود ...
رفتم تو این فاز که میانگین کج به سمتین ببینم ... طرف روشنفکریش راحت بود ...
این یعنی من یک رو شنفکر دوستم ...
از زر زدنام بگزرم میرسیم به اینکه چرا وقتی بعضی وقتا دوست نداری کسی ببینتت و بعضی وقتام دوست داری کانون توجه باشی ؟! ...
بعضی وقتام دوست داری که با توجه یه نفر تنها باشی ؟! ...
و حالا از چرا که بگذریم میگم حالا چه جوری؟! ...
خدا کنه بفهمم!
یعنی بعد از دیدن بعضی فیلما (حالا گذشته از این که سطح کیفیش کجاست) .... میخوامش پاشم داد بزنم ... اینه ... این درسته ... گور بابای این اشغالی که هست ... من چیزی ومیخوام که با دیدنش انقدر به وجد میام ... من اونم ...
یعنی میخوای با مشت بکوبی تو صورت حرفی که زندگی و از خواسته هات جدا کنه ...
پ.ن: راستی یه دوستی که دمش گرم داشت ...اومد وبلاگ و شخم زد ... راضیم ازش!
دوباره امده بودم دوباره خواهم رفت
دوباره نشد که بمانم دوباره خواهم رفت
"دوباره" صدای زمین است؛دوباره خندیدم
دوباره سر رسید وقت دوباره خواهم رفت
"دوباره" معنی هزارم امّید است
دوباره چشم رو گرفت دوباره خواهم رفت
"دوباره" ساکت است و شرم در سخن دارد
دوباره شاکی است و حکم دوباره خواهم رفت
دوباره ساعت شماته دار خوابیده
دوباره شد دوباره تر دوباره خواهم رفت
تویی تمام دوبارگان که باریده
دوباره بی دوبارگی ؛دوباره خواهم رفت
خورده ام غصه ی پر قصه ی هر غصه ی تو
دیده ام قصه ی هر غصه ی پر قصه ی تو
من شدم غصه تو ?! قصه ی پر غصه منم?!
باشد این غصه تمام است, بخوان قصه ی نو
هاجس اسفند 92