ادم بعضی وقتا به یه جایی میرسه که میخواد فقط دلیلو بدنه ... اصلا عاقبت و نتیجه هیچ اهمیتی نداره واسش ...
میخواد بدونه باید انتقام بگیره یا بگذره ...
میخواد بدونه مشکل از خودشه یا نه ...
بیشتر از همه از ادما ی باگذشته که میترسم چون همش خوبنو خوبنو خوبن تا اینکه یه دفعه بد میشن ... میشن یه تیکه سنگ سیاه که تو عمیق ترین چاه دنیا پرت شده ... به این فکر میکنن که الان چی هستن ...فقط انتقام میگیرن : دیگه هیچ وقت نمیگذرن!
پ.ن: وقتی ازت میپرسه ... جواب بده ... یکبار ساده مثل خودش!
دوباره امده بودم دوباره خواهم رفت
دوباره نشد که بمانم دوباره خواهم رفت
"دوباره" صدای زمین است؛دوباره خندیدم
دوباره سر رسید وقت دوباره خواهم رفت
"دوباره" معنی هزارم امّید است
دوباره چشم رو گرفت دوباره خواهم رفت
"دوباره" ساکت است و شرم در سخن دارد
دوباره شاکی است و حکم دوباره خواهم رفت
دوباره ساعت شماته دار خوابیده
دوباره شد دوباره تر دوباره خواهم رفت
تویی تمام دوبارگان که باریده
دوباره بی دوبارگی ؛دوباره خواهم رفت