مناسبتی به یاد ...ایام مدرسه

باید یه جوری شروع کنم دیگه ، بیان های مختلفی براش تو ذهنم هست؛ اما یه بیان خاص خودم واسش ندارم.

   دقایق رنج آور قشر تقریبا بی نظم در عین حال منظم جامعه،قشری که آینده سازه،قشری که عمده ی مصرف کننده جامعه رو تشکیل میده،قشر ساده ای که جزو معدود اقشار آماده ی پیشرفت جامعه حال حاضر ایرانه...

 دقایق پایانی تابستان است،ما همگی در دوران کودکیمان از فرارسیدن سال اموزشی جدید خوشحال نبودیم،ولی خوشحال نشان میدادیم.مشکلمان سر یادگرفتن نیست مشکل لذت نبردن از یادگیریه ...ما همیشه "تکلیف" داشتیم یعنی کاری که باید انجام بدیم نه کاری که بکنیم تا بهتر یاد بگیریم ... عاشق این بودیم که بیایم و کیف پرت کنیم یه طرف و بریم سراغ دل مشغولی های خودمان .... اینم بیان های تو ذهنم از فرا رسیدن ماه مهر ....ماهی که هیچ وقت نمیدانستم باید خوشحال باشم یا ناراحت !

 داره میاد جلو عقربه هی...متنفرم از ته دل ،من از اول مهر

 باز امد بوی ماه مدرسه بوی بازی های شاد راه مدرسه ...

 واویلا مدرسه باز ...باز واویلا مدرسه ... 

 خدا کند روزی را ببینم که دانش اموزان کشورم ایران به مدرسه بروند و سخت به خانه برگردند و هر شب به امید زودتر فرا رسیدن صبح بخوابند